برای هومان

Friday, November 11, 2005

نمي دونم داريم به كجا مي ريم، قراره به چي برسيم... تا وقتي بي خيالم همه چي خوبه، اما فقط كافيه براي چند لحظه فكر كنم يا با كسي صحبت كنم، اون وقته كه همه چي به هم مي ريزه، قاطي مي شه... احساس گنديدگي مي كنم. احساس مي كنم يه دونه از يه خروار ميوه ي كالي هستم كه ريختنشون تو يه انبار تاريك بي هوا و همه شون آروم آروم گنديدن و هيچ كدوم هم هيچي حس نكردن.
واقعاٌ ديگه ايراني بودن و توي ايران زندگي كردن داره حالمو به هم مي زنه...

2 Comments:

  • I personally can sympathize with you! if you ever get to this point, leave Iran in my opinion.
    good luck

    By Blogger Alireza, at 11/13/05, 1:34 PM  

  • شوخی میکنی... ! نمیخوای بگی که این هس فقط مربوط به ایرانی بودن و طو ایران بودنه که!!! گرچه طرک کردن ایران و همه آدمایی که ایجا میشناسی حم خوبه
    (as Alireza said) چون اسلا طرک کردن واسه ما آدما چیزه خوبیه! و جالبه که اونوخط دلمون لک میزنه واصه یه گاذ از حمون میوه های گندیده.

    شاد باشی.

    By Anonymous Anonymous, at 11/19/05, 11:58 AM  

Post a Comment

<< Home